جدول جو
جدول جو

معنی کوتک زدن - جستجوی لغت در جدول جو

کوتک زدن
کتک زدن، تنبیه کردن کسی را مورد ضرب (کتک) قرار دادن: (فنی را کتک سختی زدم) (یکی بود یکی نبود)
تصویری از کوتک زدن
تصویر کوتک زدن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کوتک زده
تصویر کوتک زده
کتک خورده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کتک زدن
تصویر کتک زدن
زدن کسی با دست یا چوب یا شلاق
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کوک زدن
تصویر کوک زدن
بخیه زدن، به هم دوختن پارچه با نخ و سوزن
فرهنگ فارسی عمید
جفا نمودن، آزردن ستلاندن لت زدن کوب زدن کوب زدن کسی را مورد ضرب (کتک) قرار دادن: (فنی را کتک سختی زدم) (یکی بود یکی نبود)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کوک زدن
تصویر کوک زدن
بخیه زدن با دست درروی پارچه و جامه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کتک زدن
تصویر کتک زدن
((~. زَ دَ))
تنبیه بدنی کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کوک زدن
تصویر کوک زدن
((زَ دَ))
دوختن پارگی، بخیه زدن
فرهنگ فارسی معین
دست بر دست زدن برای خواندن و طلب کردن کسی، آواز دادن بدو دست باصول مقابل پا کوفتن، مطرب سازنده سرود گوی خواننده، نادم پشیمان
فرهنگ لغت هوشیار
حرکتی که ورزشکاران هنگام شنا کردن در آب یا در هوا انجام میدهند معلق زدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پشتک زدن
تصویر پشتک زدن
معلق وارو زدن در آب یا روی زمین
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دستک زدن
تصویر دستک زدن
زدن کف دو دست بر یکدیگر، دست زدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جفتک زدن
تصویر جفتک زدن
لگد انداختن ستور با هر دو پای خود، پریدن از جایی به جای دیگر درحالی که هر دو پا را به هم جفت کرده باشند، جهیدن با هر دو پا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غلتک زدن
تصویر غلتک زدن
هموار و تسطیح کردن به وسیله غلتک: بام را غلتک زد
فرهنگ لغت هوشیار
کولاک کردن: شود چو چشم پر آبم هزار کشتی غرق دمی که قلزم خوناب دل زند کولاک
فرهنگ لغت هوشیار
خرد شدن، کم وسعت و کم حجم شدن، اندک گشتن، مورد توهین قرار گرفتن، خفیف شدن
فرهنگ لغت هوشیار
کم شدن طول و ارتفاع چیزی، کاسته شدن، قطع شدن، یا کوتاه شدن دست کسی از چیزی. دسترس نداشتن بدان از آن پس: و دست تعرض متغلبان و ستمکاران از دامن روزگار ضعیفان و عاجزان بکلی کوتاه شود. یا کوتاه شدن زبان. خاموش شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کوت کردن
تصویر کوت کردن
روی هم انباشتن، توده کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دستک زدن
تصویر دستک زدن
((دَ تَ. زَ دَ))
کف زدن بر طبق حرکات پا
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کوت کردن
تصویر کوت کردن
((کَ دَ))
توده کردن، انباشتن روی هم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کوچک شدن
تصویر کوچک شدن
((~. شُ دَ))
کوتاه و تنگ شدن، حقیر شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کوچک شدن
تصویر کوچک شدن
Shrink
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از موشک زدن
تصویر موشک زدن
Rocket
دیکشنری فارسی به انگلیسی
запускать ракету
دیکشنری فارسی به روسی
запускати ракету
دیکشنری فارسی به اوکراینی